
عامل فرقهها با سیستمهای جاسوسی
جاسوسی، عمدتاً ذیل مسئله نفوذ تعریف میشود و به دو صورت مهم تحقق میپذیرد:
۱️⃣اول، به شکل جاسوسی که از طریق منبعگیری صورت گرفته و از سوی سرویسهای اطلاعاتی پیگیری میشود.
۲️⃣دوم، تأثیرگذاری و استحاله که از طریق طرفداران انجام شده و لزوماً از سوی سرویسهای اطلاعاتی خط دهی نمیشود.
در نوع دومِ نفوذ، حاکم ساختن ارزشها اهمیتی بسیار دارد. تکثیر نقطه تماس، شاهبیت عملیات سرویسهای اطلاعاتی و استراتژی استعمار، در نوع دوم نفود است. هرچه اصطکاک استعمارگران با کشورها بیشتر باشد، تأثیرگذاری آنها بیشتر خواهد بود.
در شکل سنتی، ارتباط، هدایت، حمایت و اقدام، چهار رکن در ویژگیهای یک جاسوساند اما اکنون بحث جدی در این موضوع، نفوذ بر افکار است.
بر اساس چنین عقیدهای، بیتردید، جریانهای فرقهای با توجه به سطح تأثیرگذاری و نقشآفرینی در استحاله فرهنگی و اعتقادی جامعه، از کارگزاران نفوذ تلقی شده و این به مفهوم هدایت مستقیم آنها توسط سرویسهای اطلاعاتی نخواهد بود.
مصادیق بسیاری از نقشآفرینی عناصر فرقهای به عنوان مهرههای جاسوسی در وقایع مختلف – طی چند دهه اخیر – در کشورها آشکار گردیده که نشان از اهمیت و ضرورت بررسی این بٌعد (کارکرد) فرقهها است.