
معصومی تهرانی، ادیب مسعودی دیگر (۴)
وقتی به محل رسید، همه افراد بهائی منتظرش بودند واو را مورد احترام فراوان قرار دادند. آنها اورا «عیسی مسیح و روح الامین» خواندند وبوسه برپای او زدند. برای او یک لباس عالم و یکدست کت وشلوارآوردند. سپس به «محفل ملی بهائیان ایران» دعوت شد.
احمد مطلق به او گفت که هرچه بتو گفتند، بگو «بله، صحیح است». اووقتی به محفل رفت حرفهائی را به او یاد دادند، ازجمله اینکه «مسلمانان چه ظلمهایی به او روا داشته اند». حتی به او القا کردند که بگوید «ازنظر علمی درحدی است که بعد ازآقای بروجردی قراربود او مرجع شیعیان شود». به او یاد دادند که بگوید «درمحضر درسش ۲۰۰ نفر شرکت داشته اند». او هرچه می خواست بگوید «نه، اینطور نیست، من یک روضهخوان ساده بودم»، احمد مطلق به او میگفت «ساکت باش مگر ازجانت سیر شده ای». به هرترتیب او را نماینده آقای بروجردی معرفی کرده و درشهرها گرداندند.
جالب اینکه ادیب مسعودی قبل از این وقایع به بطلان بهائیت پی برده وچندین کتاب در رد بهائیت ازجمله «کشف الحیل» را خوانده و بهائیت را آئینی گمراه می دانست ولی فشار فقر وتنگدستی وترس از آینده اورا به این مسیر کشانده بود. او بیان می داشت که مبلغین زیادی مانند «سیدعباس علوی، عبدالحمید اشراق خاوری، اسدالله فاضل مازندرانی و صدرالصدور اصفهانی» همه ازفقر به دامن بهائیت گریخته اند.